همانطور که در مبحث فلسفه علم در حوزه مدیریت عمومی توضیح داده شد، همه نظریات مختلف از جمله نظریات مدیریت بر اساس ساختار ذهنی یک یا چند نظریه پرداز بوجود آمده که خود آن ساختارهای ذهنی هم تاثیرپذیر از یک پارادایم بوده. پارادایم هم توضیح داده شد که به معنی یک نوع نگرش یا بینش به یک موضوعی است که شامل مجموعهای از تفکرات و تصورات و ارزشهاست. پارادایم به مانند یک عینک است، مثلا کسی که عینک بدبینی به چشمش دارد، همه مسائل را با این عینک میبیند و ارزیابی میکند.
نظریات، مدل ها و مفاهیم حوزه مدیریت استراتژیک هم شامل همین حالت است. یعنی در دورههای مختلف، بر اساس نیازها و شرایط مختلف، یکسری پارایمهایی وجود داشتند که اندیشمندان مدیریت استراتژیک تاثیرپذیر از آن پاردایمها نظریات خودشان را بیان کردند. بعدا اندیشمندان دیگر، این نظریات را در قالب مکاتب و یک سطح بالاتر از آن در قالب رویکردها، طبقهبندی کردند.
پارادایم سطوح مختلفی دارد، یعنی پارادایم حاکم بر ذهن یک شخص، پارادایم یک سازمان خاص و یا پارادایم حوزه مدیریت در کل جامعه را داریم.
در کل در مدیریت استراتژیک فرایند یا مدل واحدی وجود ندارد و هدف ما این است که با برخی از این مجموعه پارادایمها و نظریات و مکاتب و شرایط شکلگیری آنها آشنا بشویم تا بر اساس نیازهایمان و نیز شرایط مساله و سازمانی که داریم، یکی از آنها را انتخاب کنیم. بررسی و کنارهم قرار دادن نظریات و مکاتب مختلف مدیریت استراتژیک به مانند کنارهم قراردادن تکههای آیینهای شکسته استکه بتوانیم تصویر واحدی را ببینیم هرچند که تصویر آئینه تکهتکه متصل شده کاملا شفاف نیست ولی باز یک کل واحد را به ما نشان میدهد. نمودار زیر را در نظر بگیرید:
رویکرد 1
مکتب 1-1
نظریه 1-1-1
نظریه 1-1-2
نظریه 1-1-3
مکتب 1-2
مکتب 1-3
رویکرد 2
مکتب 2-1
مکتب 2-2
...
پس:
بر اساس یک سری ارزشها و تصورات و ... یک پارادایمی بوجود می آید.
در فضای آن پارادایم افراد مختلف نظریات مختلفی رو میدهند.
نظریات مختلف ناشی از یک پارادایم بر مبنای یک سری اصول (که خود آن مبانی ناشی از ذهن یک اندیشمندی است که طبقهبندی رو انجام داده و احتمالا مورد قبول عموم واقع شده و ممکن است در آینده دیگه مورد قبول عموم نباشد و یا حتی ممکن است نظر خود آن اندیشمند تغییر کند) در قالب مکاتب مختلف طبقهبندی میشوند. مکاتب هم در قالب رویکردها طبقهبندی میشوند.
حالا این طبقهبندی را در مدیریت استراتژیک که از دیدگاه هنری مینتزبرگ مطرح شد، بررسی میکنیم:
اهمیت دانستن این مکاتب و ویژگیهایشان در این است که وقتی میخواهیم برنامهریزی استراتژیک انجام بدهیم بدانیم که با طرفداری از کدام پارادایم و مکتب این کار را انجام میدهیم. یعنی نمیتوانیم یک مدل جامع را که همه جا جواب بده انتخاب کرده و بگوییم این بهترین و درستترین مدل است. بلکه بسته به نوع نگاه به مفهوم استراتژی و تاثیر پارادایم مربوط است، مدل ها و ابزارها هم فرق میکنند. حال اینکه برای سازمان ما چه نگاهی مناسب است در قسمت بعد توضیح داده میشود.
منبع: جنگل استراتژی (مینتزبرگ)
نتیجه مؤلف (مینتزبرگ): شکل گیری استراتژی یعنی طراحی دقیق و موشکافانه، بینش شهودی و یادگیری نوظهور، شکلگیری استراتژی با تغییر و تحول و همچنین ثبات و پیوستگی مرتبط است، و باید مستلزم شناخت فردی و تعامل اجتماعی، همکاری و تعارض و دربرگیرنده تحلیل قبل از عمل، برنامهریزی پس از عمل و مذاکره حین عمل باشد.
جایگاه مکاتب گوناگون استراتژی در چارچوب فرآیندهای داخلی و دنیای خارجی
مدل های برنامهریزی استراتژیک مربوط به رویکرد تجویزی :
_ مدل APO
_ مدل جان تامسون
_ مدل MIM
_ مدل گلوئیک
_ مدل هاکس
_ مدل پیرس و رابینسون
_ مدل برایسون
_ مدل دیوید
مدل های برنامهریزی استراتژیک مربوط به رویکرد توصیفی :
_ مدل آنسوف
_ مدل مینتزبرگ
_ مدل دیسون و براین
_ مدل های پورتفولیو :
_ ماتریس بوستن BCG
_ ماتریس GE
_ ماتریس DPM
_ مدل های ترکیبی :
_ مدل فیلیپس
_ مدل BSC
سلام علیکم
صمیمانه سپاسگزارم